نوشته شده در 88/6/9:: 12:19 عصر
با دلم گفتم ای دل پریشونم .یه پارچه دردی نگو نمیدونم
گفتم که ای دل ای دل غافل .راهه عاشقی راه سوختنه بیراهه نرو کارت کارت باختنه.
رفت و رفت و رفت .رفت و رفت و سو خت
طفلک دله من .برگ گل من .کی باورش بود بازیچه بودن
رفت و رفت و رفت مثل تشنه ها .اما جای اب روی شعله ها
لرزیدو لرزیدتو قاب سینه .با لرزه ها گفت دل کارش اینه
دل اگه دله کارش مشکله .اگه نلرزه از کاه وگله
دل که دل باشه میسوزه.دل که دل باشه می بازه
کلمات کلیدی :