نوشته شده در 88/6/12:: 2:37 صبح
در کلبه ی قلبم که پنجره هایش به باغ گلهای همیشه بهار باز می شد
در جست وجو گر کسی بودم که بیاید و مرا از این تنهایی مرگ بار نجات دهد
از این تنهایی که جز من و شیطان کسی دیگر نبود
منتطر کسی بودم که بیاید و مرا از این انتظار خسته کننده رهایی دهد
آری او آمد و مرا از این تنهایی و انتظار نجات داد
آری محبوبم, عشقم کسی که لحظه لحظه هایم را با او سپری می کنم و خواهم کرد
کسی که همیشه در کنار او هستم و هیچ وقت مرا منتظر نمی گذارد
پس با تمام وحود می گویم تا آسمان دلتنگی دوستت دارم
و چون خدا می پرستمت
کلمات کلیدی :