سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نوشته شده در 88/5/12:: 4:24 عصر

 

 من روز خویش را با آفتاب روی تو که از مشرق خیال دمیده ست آغاز می کنم

 من با تو می نویسم و می خوانم من با تو راه می روم و حرف می زنم 

وز شوق ای محال که دستم به دست توست

 من جای راه رفتن ء پرواز می کنم

: آن لحظه که مات در انزوای خویش یا در میان جمع خاموش می نشینم:

 موسیقی نگاه تو را گوش می کنم.

: گاهی میان مردم در ازدحام شهر غیر از تو هر چه هست فراموش می کنم

 گویند این و آن به هم - آهسته : هان و هان

دیوانه را ببینید:بیخود ء چو کودکان ء لبخند می زند

 با خود چگونه گرم سخن گفتن استء آه 

من ء دور از این ملامت بیگاه ء همچنان ء سرمست ء در فضای چریخانه های راز

 شاد از شکوه بخت و طالع موافقم

 آخرء چگونه بانگ برآرم که: عاقلان 

دیوانه نیستم به خدا سخت عاشقم

 




کلمات کلیدی : i love you