سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نوشته شده در 88/6/16:: 12:33 عصر

 

هر کسی رو که دوسش داری آزادش بذار تا بره

اگر برگشت? بدون که همیشه باهات می مونه

ولی اگر رفت و دیگر بر نگشت

غمشو نخور که جدایی از اون بهتره

 

 




کلمات کلیدی :

نوشته شده در 88/6/15:: 6:22 عصر

 

hold_on_to_me_love_by_WCS_Wildcat

 

هنوز کسی هست که مرا در کهنه ترین خاطراتش ...یاد آور شود .....پس اینجا باید در پشت درهای بسته کسی باشد...قلبی باشد که میتپد...این صدای قلب است که میسازد...پرنده را به پرواز در می اورد...چشمان را اشک می زاید....درخت را شاخ و برگ می دهد....می تپد و می تپد ....این قلب است که عشق می افریند!!!!





کلمات کلیدی :

نوشته شده در 88/6/15:: 5:58 عصر



 
چیزی بیشتر از قلب شکسته ام نمیتوانم به تو ببخشم من میدانم که روزی به خاطر تو خواهم مرد عشق من مثل اقیانوسی وسیع است عشق من مثل کلمه ای ست که فراموش شده آه ای پادشاه قلب من.............. من دیوانه ی تو هستم نازنینم.......... عزیزم اگر دوست داشتن تو گناه است من نمیخواهم درستکار باشم نازنینم در کنارم بمان من برای آغاز افسانه ی عشق حاضرم سال هاست که منتظرت هستم نازنینم برای من حقیقت زندگی این است: اینکه بگویم:تا ابد و همیشه دوستت دارم!!!!




کلمات کلیدی :

نوشته شده در 88/6/12:: 2:40 صبح

 

هر شب طفل دلم لجوجانه پا بر زمین می کوبد و هر لحظه تو را بهانه می کند. نمی دانم چه جوابش را دهم  که رهایی از دستش بسی دشوار است و من سخت ناتوان.

از که حتی نمی دانم  به کدامین گناه به سرزمین نفرت تبعید شده ام. آرام آرام قصه ی آمدنش را تکرار می کنم  تا دوباره به خواب رود...............

تا به کی فریبش دهم؟ تا به کی دلخوش به آمدنت کنم؟

همین امروز قسم می خورم که فراموشت کنم اما چگونه؟ وقتی باران بید مجنون و سیب سرخ تداعی کنده توست........... نه هنوز از سنگ نشده ام..............

بادکنک بغضم بی اراده می ترکد طفل دلم هراسان از خواب می پرد و دوباره تو را بهانه می کند.




کلمات کلیدی :

نوشته شده در 88/6/12:: 2:37 صبح

 

در کلبه ی قلبم که پنجره هایش به باغ گلهای همیشه بهار باز می شد

در جست وجو گر کسی بودم که بیاید و مرا از این تنهایی مرگ بار نجات دهد

از این تنهایی که جز من و شیطان کسی دیگر نبود

منتطر کسی بودم که بیاید و مرا از این انتظار خسته کننده رهایی دهد

آری او آمد و مرا از این تنهایی و انتظار نجات داد

آری محبوبم, عشقم کسی که لحظه لحظه هایم را با او سپری می کنم و خواهم کرد

کسی که همیشه در کنار او هستم و هیچ وقت مرا منتظر نمی گذارد

پس با تمام وحود می گویم تا آسمان دلتنگی دوستت دارم

و چون خدا می پرستمت




کلمات کلیدی :

نوشته شده در 88/6/9:: 7:28 عصر

 

هر کسی دنباله خبر می گرده .بهش بگین عشق داره بر میگرده

 

عشق میاد همین روزا خیلی زود .عشق میاد تازه میفهمیم کی بود

وقتی میاد دورو برش شلوغ نیست.ایندفه حتما خودشه دروغ نیست 

وقتی میاد زندگی اسون میشه میادو تو خونه ها مهمون میشه

عشقه دیگه فقط یه کم پیر شده .از عاشقه یه خورده دلگیر شده

عشقه دیگه فقط تو هیچ قابی نیست.شبیه این عشقای قلابی نیست

عشقه و نامه های راه دورش.عشق میاد .عشق و دل صبورش

 

 

 




کلمات کلیدی :

نوشته شده در 88/6/9:: 2:50 عصر


            فکر می کردیم عاشقی هم بچگیست...
            اما حیف این تازه اول یک زندگیست... 
            زندگی چیزیست شبیه یک حباب..
            عشق آبادیه زیبایی در سراب... 
            فاصله با آرزو های ما چه کرد... 
           کاش می شد در عاشقی هم توبه کرد

           _________________________

            چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید چرا نگاه هایت انقدر غمگین

           است ؟چرا لبخندهایت انقدر بی رنگ است ؟

           اما افسوس ... هیچ کس نبود همیشه من بودم و من و تنهایی پر از خاطره .

           اری با تو هستم .. با تویی که از کنارم گذشتی...

           و حتی  یک بار هم نپرسیدی چرا چشم هایت همیشه بارانی است!!!

             _________________________

            عطر نگاه صادقانه به لحظه ها دل بستم تا روزی طعم شیرین

           با تو بودن را حس کنم به عقربه ها التماس کردم تا تند تر  

           بر روی صفحه  ساعت بچرخند بلکه روز موعود

           زودتر فرا رسد و من سر شار از عطر نگاه تو شوم.

            ___________________________

            کوچیک تر که بودم فکر می کردم بارون اشک خداست

           ولی مگه خدا هم گریه می کنه چرا باید دل خدا بگیره!!!!

           دوست داشتم زیر بارون قدم بزنم تا بوی خدا رو حس کنم

           اشک خدا را تو یه کاسه جمع کنم تا هر وقت دلم گرفت

           کمی بنوشم تا پاک و آسمانی شوم! آسمان که

          خاکستری می شد دل منم ابری می شدحس میکرم که

          آدما دل خدا روشکستند و یا از یاد خدا غافل شدند

          همه می گفتند باران رحمت خداست ولی حس

         کودکانه من می گفت خدا دلش از دست آدما گرفته...

 




کلمات کلیدی :

نوشته شده در 88/6/9:: 12:19 عصر

 
با دلم گفتم ای دل پریشونم .یه پارچه دردی نگو نمیدونم

گفتم که ای دل ای دل غافل .راهه عاشقی راه سوختنه بیراهه نرو کارت کارت باختنه.

رفت و رفت و رفت .رفت و رفت و سو خت

طفلک دله من .برگ گل من .کی باورش بود بازیچه بودن

رفت و رفت و رفت مثل تشنه ها .اما جای اب روی شعله ها

لرزیدو لرزیدتو قاب سینه .با لرزه ها گفت دل کارش اینه

دل اگه دله کارش مشکله .اگه نلرزه از کاه وگله

دل که دل باشه میسوزه.دل که دل باشه می بازه




کلمات کلیدی :

نوشته شده در 88/6/8:: 7:26 عصر

 

چشمای مغرورش هیچوقت از یادم نمیره .رنگ چشاش آبی بود .رنگ آسمونی که ظهر تابستون داره . داغ داغ…وقتی موهای طلاییشو شونه می کرد دوست داشتم دستامو زیر موهاش بگیرم مبادا که یه تار مو از سرش کم بشه .دوستش داشتم .لباش همیشه سرخ بود .
مثل گل سرخ حیاط . مثل یه غنچه …
وقتی می خندید و دندونای سفیدش بیرون می زد اونقدرمعصوم و دوست داشتنی می شد که اشک توی چشمام جمع میشد.دوست داشتم فقط بهش نگاه کنم .دیوونم کرده بود .اونم دیوونه بود .مثل بچه ها هر کاری می خواست می کرد .دوست داشت من به لباش روژ لب بمالم .می دونست وقتی نگام می کنه دستام می لرزه .اونوقت دور لباش هم قرمز می شد .بعد می خندید . می خندید و…منم اشک تو چشام جمع میشد .صدای خنده اش آهنگ خاصی داشت .قدش یه کم از من کوتاه تر بود .وقتی می خواست بوسش کنم ?
چشماشو میبست ?سرشو بالا می گرفت ?لباشو غنچه می کرد ?دستاشو پشت سرش می گرفت و منتظر می موند .من نگاش می کردم .اونقدر نگاش می کردم تا چشاشو باز می کرد .تا می خواست لباشو باز کنه و حرفی بزنه ?لبامو می ذاشتم روی لبش .
داغ بود

.وقتی می گم داغ بود یعنی خیلی داغ بود .می سوختم .همه تنم می سوخت .دوست داشت لباشو گاز بگیرم .
من دلم نمیومد .اون لبامو گاز می گرفت .چشاش مثل یه چشمه زلال بود ?صاف و ساده …وقتی در گوشش آروم زمزمه می کردم : دوستت دارم ?نخودی می خندید  .شبا سرشو می ذاشت رو سینمو صدای قلبمو گوش می داد .من هم موهاشو نوازش میکردم .عطر موهاش هیچوقت از یادم نمیره .شبای زمستون آغوشش از هر جایی گرم تر بود .دوست داشت وقتی بغلش می کردم فشارش بدم ?  .
 .همیشه بعد از اینکه کلی برام میرقصید و خسته می شد ?میومد و روی پام میشست .
دستمو می گرفت و می ذاشت روی قلبش ?می گفت : میدونی قلبم چی می گه ؟می گفتم : نهمی گفت : میگه لاو لاو ? لاو لاو …بعد می خندید . می خندید ….منم اشک تو چشام جمع می شد ..
 …چشاشو می بست و لباشو میاورد جلو .لباش همیشه شیرین بود .مثل عسل …بیشتر شبا تا صبح بیدار بودم .نمی خواستم این فرصت ها رو از دست بدم .می خواستم فقط نگاش کنم .هیچ چیزبرام مهم نبود .فقط اون …من می دونستم (( بهار )) سرطان داره .خودش نمی دونست .نمی خواستم شادیشو ازش بگیرم .تا اینکه بلاخره بعد از یکسال سرطان علایم خودشو نشون داد .بهار پژمرد .هیچکس حال منو نمی فهمید .
دو هفته کنارش بودم و اشک می ریختم .یه روز صبح از خواب بیدار شد ?دستموگرفت ?آروم برد روی قلبش ?گفت : می دونی قلبم چی می گه؟بعد چشاشو بست.تنش سرد بود .دستمو روی سینه اش فشار دادم .هیچ تپشی نبود .داد زدم : خدا …بهارمرده بود .
من هیچی نفهمیدم .ولو شدم رو زمین .هیچی نفهمیدم .هیچکس نمی فهمه من چی میگم .هنوز صدای خنده هاش تو گوشم می پیچه ?
هنوزم اشک توی چشام جمع می شه ?هنوزم دیوونه ام.

 

http://iranpic.irlook.com




کلمات کلیدی :

نوشته شده در 88/6/8:: 7:19 عصر

 

 عشق

 

 

گفت می خوام برات یه یادگاری بنویسم . گفتم:کجا ؟ گفت : رو قلبت . گفتم مگه می تونی ؟ گفت : آره سخت نیست ، آسونه. گفتم   


باشه .بنویس تا همیشه یادگاری بمونه. یه خنجر برداشت . گفتم این چیه ؟ گفت : سیسسسسس. ساکت شدم . گفتم : بنویس دیگه ، چرا معطلی . خنجرو برداشت و با تیزی خنجر نوشت . دوست دارم دیوونه. اون رفته ، خیلی وقته ، کجا ؟ نمی دونم . اما هنوز زخم خنجرش یادگاری رو قلبم مونده







دختره از پسره پرسید من خوشگلم؟گفت نه .گفت دوستم داری؟گفت نوچ؟گفت اگه بمیرم برام گریه میکنی؟ گفت اصلا؟دختره چشماش پر از اشک شد. هیچی نگفت:پسره بغلش کرد گفت:تو خوشگل نیستی زیبا ترین هستی.تورودوست ندارم چون عاشقتم. اگه تو بمیری برات گریه نمیکنم چون من هم میمرم







هر وقت که بغض گلوت رو گرفت خبرم کن ، قول نمیدم آرومت کنم ولی میتونم پا به پات گریه کنم هر وقت که می خواستی صدای کسی و نشنوی خبرم کن قول نمیدم که باهات صحبت کنم ولی می تونم ساکت کنارت بشینم هر وقت خواستی فرار کنی ، قول نمیدم که جلوتو بگیرم ولی پا به پات میدوم و هر وقت خواستی بری قول نمیدم که منتظرت بمونم ولی هر وقت اومدی یه شاخه گل روی قبرم بزار






عشق از دوست داشتن می پرسه فرق منو تو چیه؟ دوست داشتن میگه: من با یه سلام شروع میشم ولی تو با یه نگاه... من با یه دروغ تموم میشم ولی تو با مرگ






قلب دخترا مثل چاه میمونه اگه رفتی توش دیگه محاله به راحتی بتونی بیرون بیایی اما قلبه پسرا مثله هتله پنج ستاره است دائم توش رفتو آمده یکی میاد اوون یکی میره .








اولین کسی که عاشقش میشی دلتو میشکونه و میره . دومین کسی رو که میای دوست داشته باشی و از تجربه قبلی استفاده کنی دلتو بدتر میشکنه و میزاره میره . بعدش دیگه هیچ چیز واست مهم نیست و از این به بعد میشی اون آدمی که هیچ وقت نبودی . دیگه دوست دارم واست رنگی نداره .. و اگه یه آدم خوب باهات دوست بشه تو دلشو میشکونی که انتقام خودتو ازش بگیری و اون میره با یکی دیگه ...... اینطوریه که دل همه آدما میشکنه




خون که قرمزه رنگ عشقه .....اشک که بی رنگه درد عشقه




کلمات کلیدی :

<      1   2   3   4   5   >>   >