سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نوشته شده در 89/1/15:: 5:13 عصر

آدرس این وبلاگ از این به بعد:

www.fallgirl.blogfa.com

خوشحال می شم بم سر بزنید.




کلمات کلیدی :

نوشته شده در 88/10/16:: 12:9 صبح

 
 

عشق یعنی یک سلام و یک درود
عشق یعنی درد و محنت در درون
عشق یعنی یک تبلور یک سرود

عشق یعنی قطره و دریا شدن
عشق یعنی یک شقایق غرق خون
عشق یعنی زاهد اما بت پرست
عشق یعنی همچو من شیدا شدن
عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه
عشق یعنی بیستون کندن بدست
عشق یعنی آب بر آذر زدن
عشق یعنی چون محمد پا به راه
عشق یعنی عالمی راز و نیاز
عشق یعنی با پرستو پرزدن
عشق یعنی رسم دل بر هم زدن
عشق یعنی یک تیمم یک نماز
عشق یعنی سر به دار آویختن
عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق یعنی سجده ها با چشم تر
عشق یعنی مستی و دیوانگى
عشق یعنی خون لاله بر چمن
عشق یعنی شعله بر خرمن زدن
عشق یعنی آتشی افروخته
عشق یعنی با گلی گفتن سخن
عشق یعنی معنی رنگین کمان
عشق یعنی شاعری دلسوخته
عشق یعنی قطره و دریا شدن
عشق یعنی سوز نی آه شبان
عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق یعنی لحطه های ناب ناب
عشق یعنی دیده بر در دوختن
عشق یعنی در فراقش سوختن
عشق یعنی انتظار و انتظار
عشق یعنی هر چه بینی عکس یار
عشق یعنی سوختن یا ساختن
عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی در جهان رسوا شدن
عشق یعنی مست و بی پروا شدن
عشق یعنی با جهان بیگانگى





کلمات کلیدی :

نوشته شده در 88/10/15:: 11:59 عصر

 

 من از چشمان خود آموختم رسم محبت را *** که هر عضوی به درد آید به جایش دیده میگرید...





کلمات کلیدی :

نوشته شده در 88/10/15:: 11:45 عصر

 

عشق من عاشقم باش

تو غربتی که سرده تمام روز و شب هاش

غریبه از من ما عشق من عاشقم باش

عشق من عاشقم باش که تن به شب نبازم

با غربت من بساز تا با خودم بسازم

تو خواب عاشقا رو تعبیر تازه کردی

کهنه حدیث عشق رو تفسیر تازه کردی

گفتی که از تو گفتن یعنی نفس کشیدن

از خود گذشتن من یعنی به تو رسیدن

قلبمو عادت بده به عاشقانه مردن

از عشق زنده بودن از عشق جون سپردن

وقتی که هق هق عشق ضجه احتیاجه

سر جنون سلامت که بهترین علاجه

عشق من عاشقم باش اگر چه مهلتی نیست

برای با تو بودن اگر چه فرصتی نیست

عشق من عاشقم باش نذار بیفتم از پا

که بی دستای گرمت نمی رسم به فردا




کلمات کلیدی :

نوشته شده در 88/8/25:: 5:33 عصر

 

پرسید چقدر مرا دوست داری ؟

سکوتی کردم . چند لحظه به چشم هایش خیره شدم ...

گفتم : دوستت دارم به آن اندازه ای که عاشقتم . عاشق یک عشق واقعی . عاشق تو ...

عاشقی که برای رسیدن به تو لحظه شماری می کند .

به عشق این لحظه های انتظار * دوستت دارم * .

به اندازه ی تمام لحظات زندگیم تا آخر عمر عاشقتم ...

به عشق اینکه تو را تا آخرین نفس دارم * دوستت دارم * .

به عشق اینکه گاهی با تو و گهگاهی به یاد تو . در زیر باران قدم میزنم . عاشق بارانم . . .

به عشق آمدن باران و به اندازه ی تمام قطره های باران *  دوستت دارم * . 

به عشق تو به آسمان پر ستاره خیره می شوم  .

به اندازه ی تمام ستاره های آسمان * دوستت دارم * .

به عشق دیدنت بی قرارم  . حالا که تو را دارم هیچ غمی جز غم دلتنگی ات در دل ندارم .

به اندازه ی تمام لحظات بی قراری و دلتنگی  * دوستت دارم * . . .

من که عاشق چشم هایت هستم . عاشق گرفتن دست های مهربانت هستم

به عشق آن چشم های زیبایت * دوستت دارم * .

لحظه های عاشقی با تو چقدر شیرین است .

آن گاه که با تو هستم یک لحظه تنها ماندن نفس گیر است ...

به شیرینی لحظه های عاشقی * دوستت دارم * .

من که تنها تو را دارم . از تمام دار دنیا فقط  تو را می خواهم . تو تنها آرزویم هستی ...

به اندازه ی تمام آرزو هایم که تنها تویی .

به اندازه ی دنیا که می خواهم دنیا نباشد و تنها تو برای من باشی

به اندازه ی همان تنهایی که یا تنها با تو هستم و یا تنها به یاد تو هستم . ای عشق من ...

ای بهترینم ... به عشق تمام این عشق ها  * دوستت دارم *  . 

پرسیدم : به جواب این سوال رسیدی ؟

این بار او سکوت کرد .

و این بار او با چشم های خیسش به چشم هایم خیره شد ...

اشک هایش را پاک کردم و این سکوت عاشقانه هم چنان ادامه داشت ...

و من باز هم گفتم : به اندازه ی وسعت این سکوت عاشقانه که بین ما برپاست 

 




کلمات کلیدی :

نوشته شده در 88/8/25:: 3:6 عصر

 

 

View Raw Image" jQuery1104528095281="16"> 

 

 




کلمات کلیدی :

نوشته شده در 88/8/25:: 3:1 عصر

 

 

وقتی کسی رو دوست داری حاضری جون فداش کنی

حاضـــــری دنـــیاروبدی فقـــــط یه بـــارنیــگاش کنی

 به خاطرش داد بزنی به خـاطـرش دروغ بگی

رو همه چی خط بکشی حتی رو برگ زندگی

 وقتی کسی تو قلبته حاضری دنیا بد بشه

فقط اونی که عشقته عاشقی رو بلد باشه

 قیـد تمـوم دنـیارو به خـاطراون مـی زنی

خیلی چیزارو میشکنی تا دل اونو نشکنی

 حاضری که بگذری ازدوستای امروز و قدیم

اما صـداشو بشـنوی شـب ازمـیون دو تا سـیم

 حاضری قلب تو باشه پیـش چشای اون گرو

فقط خدا نکرده اون یه وقت بهـت نگـه بـرو

 حاضری هرچی دوست نداشت به خاطرش رها کنی

حـسـابـتـو حـســــــابی ازمـردم شــــــهر رهـا کـنـی

 حـاضـری حـرف قـانـونـو سـاده بـذاری زیـرپـات

به حرف اون گوش کنی و به حرف قلب با وفات

 وقتی بشینه به دلت ازهمه دنیا میگذری

تـولد دوبـارته وقـتی اسـمشو مـی بـری

 حاضری جونت و بدی یه خارتوی دستاش نره

حتی یه ذره گرد و خـاک تو مـعبد چـشاش نره

 حـاضـری مسـخـرت کـنن تـمام ادمای شـهـر

اما نبینی اون باهات کرده واسه یه لحظه قهر

 حاضری هرجا که بری به خاطرش گریه کنی

بگی که محتاجشی و به شونه هـاش تکیه کنـی

 حاضری که مردم همشون تو رو با دست نشون بدن

دیوونه هـای دوره گـرد واسـه تـو دسـت تکـون بـدن

 حاضری اعتبارتو به خاطرش خراب کنی

کارتو به کسی بدن جات اونو انتخاب کنن

  حاضری که بگذری ازشهرت و اسم و ابروت

مهم نباشـه که کسـی نـخـواد بـشـینـه روبـروت

 وقـتی کسـی تو قلـبته یه چیزقیـمتی داری

دیگه به چشمت نمیاد اگرکه ثروتی داری

 حاضـری هرچـی بشنـوی حتی اگه سرزنشه

به خاطراون کسی که خیلی برات با ارزشه

  حاضری هرروز سراون با ادما دعوا کنی

غـرورتو بشـکنی و بازخـودتـو رسـوا کنی

 حاضـری هرکی جز اونو سـاده فرامـوش بکـنی

پشت سرت هرچی میگن چیزی نگی گوش بکنی

 حاضری هرچی که داری بیان و از تو بگیرن

پـرنـده هـای شـهـرتـون دونـه بـه دونـه بمـیرن

 وقتی کسی رو دوست داری صاحب کلی ثروتی

نـذارکـه ازدسـتـت بـــره ایـن گـنج خیـلـی قیـمتـی




کلمات کلیدی :

نوشته شده در 88/8/25:: 2:55 عصر

 

 

مهربانم، ای خوب
یاد قلبت باشد یک نفر هست که اینجا
بین آدمهایی که همه سرد و غریبند با تو
تک و تنها، به تو می اندیشد
و کمی
دلش از دوری تو دلگیر است
مهربانم ای خوب
یاد قلبت باشد، یک نفر هست که چشمش
به رهت دوخته ، بر درمانده
و شب و روز دعایش این است
زیر این سقف بلند، هر کجا هستی، به سلامت باشی
و دلت همواره، محو شادی و تبسم باشد
مهربانم ای خوب
یاد قلبت باشد، یک نفر هست که دنیایش را
همه هستی و رویایش را
به شکوفایی احساس تو پیوند زده
و دلش می خواهد لحظه ها را با تو به خدا بسپارد
مهربانم ای خوب
یک نفر هست که با تو
تک و تنها با تو
پر اندیشه و شعر است و شعور
پراحساس و خیال است و سرور
مهربانم این بار یاد قلبت باش
یک نفر هست که با تو به خداوند جهان نزدیک است
و به یادت هر صبح گونه سبز اقاقی ها را
از ته قلب و دلش می بوسد
و دعا می کند این بار که تو
با دلی سبز و پر از آرامش، راهی خانه خورشید شوی
و پر از عاطفه و عشق و امید
به شب معجزه و آبی فردا برسی .




کلمات کلیدی :

نوشته شده در 88/8/25:: 2:23 عصر

 

کجایی ای یار قدیمی          دیگه نیستی تا ببینی

ببینی دلم شکسته              جای تو غربت نشسته

مگه قول نداده بودی         یه عمری پیشم بمونی

 این رسم وفا نیست         دل  شکستن که گنا نیست

اما تو دل نه شکستی              زدی قلبمو شکستی

نمی خوام بگم بمونی             اینو گفتم تا بدونی

رنگین کمانه من یه رنگه            زندگی بی تویه رنجه

دردی که دارو نداره             به تو مرهمی نداره

مرهم قلبهای خسته جای              تو غربت نشسته




کلمات کلیدی :

نوشته شده در 88/8/24:: 11:18 صبح

 

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی ، ترا با لهجه ی گل های نیلوفر صدا کردم

تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم

پس از یک جستجوی نقره ای

در کوچه های آبی احساس

تو را از بین گل هایی که در تنهایی ام رویید ، با حسرت جدا کردم

و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنّای دلم گفتی

دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی

و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم

تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم

همین بود آخرین حرفت

و من بعد از عبور تلخ و غمگینت

حریم چشم هایم را به روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم

نمی دانم چرا رفتی

نمی دانم چرا ، شاید خطا کردم

و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی

نمی دانم کجا ، تا کی ، برای چه ،

ولی رفتی و بعد از رفتنت

باران چه معصومانه می بارید

و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت

و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد

و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره

با مهربانی دانه بر می داشت

تمام بال هایش غرق اندوه غربت شد

و بعد از رفتن تو آسمان چشم هایم خیس باران بود

و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو

تمام هستی ام را از دست خواهد رفت

کسی حس کرد من بی تو

هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد

و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد

کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد

و من با آن که می دانم تو هزگز یاد من را

با عبور خود نخواهی برد

هنوز آشفته ی چشمان زیبای توام

برگرد !

ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد

و بعد از این همه طوفان و وهم و پرسش و تردید

کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت :

تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو

در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم

و من در حالتی ما بین اشک و حسرت و تردید

 

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی ، ترا با لهجه ی گل های نیلوفر صدا کردم

تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم

پس از یک جستجوی نقره ای

در کوچه های آبی احساس

تو را از بین گل هایی که در تنهایی ام رویید ، با حسرت جدا کردم

و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنّای دلم گفتی

دلم حیران و سرگردان چشمانی است رویایی

و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم

تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم

همین بود آخرین حرفت

و من بعد از عبور تلخ و غمگینت

حریم چشم هایم را به روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم

نمی دانم چرا رفتی

نمی دانم چرا ، شاید خطا کردم

و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی

نمی دانم کجا ، تا کی ، برای چه ،

ولی رفتی و بعد از رفتنت

باران چه معصومانه می بارید

و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت

و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد

و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره

با مهربانی دانه بر می داشت


تمام بال هایش غرق اندوه غربت شد

و بعد از رفتن تو آسمان چشم هایم خیس باران بود

و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو

تمام هستی ام را از دست خواهد رفت

کسی حس کرد من بی تو

هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد

و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد

کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد

و من با آن که می دانم تو هزگز یاد من را

با عبور خود نخواهی برد

هنوز آشفته ی چشمان زیبای توام

برگرد !

ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد

و بعد از این همه طوفان و وهم و پرسش و تردید

کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت :

تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو

در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم

و من در حالتی ما بین اشک و حسرت و تردید

کنار انتظاری که بدون پاسخ و سردست

و من در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل

میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر

نمی دانم چرا ؟ شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز

برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم


کنار انتظاری که بدون پاسخ و سردست

و من در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل

میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر

نمی دانم چرا ؟ شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز

برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم




کلمات کلیدی :

   1   2   3   4   5   >>   >